- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر وی تو بروشنی از مهر و ماه به زلفین تو ببوی ز مشک سیاه به
2 تو چون بنفشه ای و دگر نیکوان چو کاه دانی هر آینه که بنفشه ز کاه به
3 گر من دل کسی بنوازم مشو ز جای کاندر جهان مرا همه کس نیکخواه به
4 هرچند نیکوان جهان با منند پاک نزدیک من تو از همه جائی و جاه به
5 هستند بر سپهر فراوان ستارگان لیکن بمرتبت توئی از مهر و ماه به
6 هرچند عاشقم دل عاشق نگاه دار زیرا که داشتن دل عاشق نگاه به
7 کاین عاشقی چو بازی شطرنج هندویست گاهی بود بلعب پیاده ز شاه به
8 آمد رسول آن بت آزاده آن زلف پر ز چین و پری زاده
9 ای من سپرده دل بمهر او او جان و دل بصحبت من داده
10 گفتم که یاد ناری بیدلی را همچون تو در بلای غم افتاده
11 بند خطش گشادم و کرد بر من از چشم چشمه خون بگشاده
12 گشتم نوان چو مردم بیچاره کردم سرشک دیده چو بیجاده
13 دادم جواب و گفتم هستم من او را بجان مال و دل ایستاده
14 زان کار دیر شد که فلک پیشم هر روز بود شغلی بنهاده
15 رستم ز شغلهاش بجان رستم هستم بخواستاریش آماده
16 ساده کنم دلم ز غمان هزمان بر من جهان شود بخوشی ساده
17 گر شعر خوش نیامد معذورم کم طبع خوش نباشد بی باده