سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

سلمان ساوجی
سلمان ساوجی

ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سلمان ساوجی غزل 236

غزل 236 ام از 897 غزلیات

ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر

1 ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر وی بخفت خفته، هیچ نداری ز ما خبر

2 ما همچنان خیال تو داریم، در دماغ ما همچنان جمال تو داریم، در نظر

3 از بوی تو هنوز نسیم است با صبا وز روی تو هنوز نشانی است در قمر

4 سر می‌زنیم بر در سودای وصل و هیچ از سر خیال وصل نخواهد شدن بدر

5 دل رفت و عمر رفت و روان رفت و بعد ازین ماییم و آه سرد و لب خشک و چشم تر

6 رفتی و در پی تو نه تنها دل است و بس جان عزیز نیز روان است، بر اثر

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر

شاعر شعر ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر چه کسی است ؟

شاعر شعر ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر سلمان ساوجی می باشد.

شعر ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر چیست ؟

قالب شعر ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر غزل است

مضمون اصلی شعر ای عمر باز رفته، نمی‌آیی از سفر چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر