1 عمری دل من ز شوق یعقوب تپید یعقوب برفت و روی یعقوب ندید
2 رنجی که به من از غم یعقوب رسید هرگز یعقوب از غم یوسف نکشید
1 چاره نبود اهل شهوت را ز زن صحبت زن هست بیخ عمر کن
2 زن چه باشد ناقصی در عقل و دین هیچ ناقص نیست در عالم چنین
1 شه چو گشتی بعد چوگان باختن چون کمان مایل به تیر انداختن
2 از کمانداران خاص اندر زمان خواستی ناکرده زه چاچی کمان