عمری بکعبه و دیر بردیم از آشفتهٔ شیرازی غزل 1159

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

عمری بکعبه و دیر بردیم انتظاری

1 عمری بکعبه و دیر بردیم انتظاری زآن انتظار جز عشق حاصل نگشت کاری

2 جانان زدست رفت و جان از فراق فرسود بر جان زکسوت تن برجای مانده باری

3 ای گل زصحبت من تا چند میگریزی هر جا که گلبنی هست پا بست اوست خاری

4 چشم تو ترک مستی کارد بتیغ دستی حسن تو باغبانی روی تو نوبهاری

5 احوال دل چه پرسی کاندر فراق چون شد خون گشت و گشت جاری پیوسته از مجاری

6 گمگشتگان وادی حیران بشوق کعبه لب تشنگان بمردند از ذوق آب جاری

7 مردم نهاده گنج و من مدح سنج حیدر گنجی از این بهت نیست آشفته یادگاری

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر