- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نقد عمر زاهدان در توبه از می شد تلف قل لهم ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف
2 جرعه ای کز ساغر اهل صفا ریزد به خاک خاک آن بر خون ارباب ریا دارد شرف
3 نکته عرفان مجو از خاطر آلودگان گوهر مقصود را دلهای پاک آمد صدف
4 عشوه ساقی برد از کف عنان عقل و هوش چون به بزم دردنوشان جام می گیرم به کف
5 غمزه خون ریز او چون تیغ لا تامن کشید لعل جان بخشش دهد پنهان نوید لاتخف
6 آمد آن رخ فتنه دور قمر ای دل بکوش تا چو مشکین زلف او زان فتنه باشی بر طرف
7 کی نظر بازی تواند با بتان غمزه زن هر که چون جامی نشد سهم حوادث را هدف