1 ای عمر به رفتن چه شتاب است بگو بی وجه چه رنجش و عتاب است بگو
2 یک هفته ز عمر گل نرفتهست هنوز ای باد خزان چه اضطراب است بگو
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 نیست باکی گر به دستم غنچه سیراب نیست در دل من غنچه پیکان او نایاب نیست
2 جلوه صبح است شامم را به یاد روی دوست آسمان را بر شب من منت مهتاب نیست
1 ای خوشدلی برو که غمینم سرشتهاند درمان گداز و درد گزینم سرشتهاند
2 از آب و خاک کعبه و بتخانه نیستم نه دوستم، نه خصم، چنینم سرشتهاند
1 کجا در غربتم یک همدم دیرین شود پیدا؟ به جز شمعم که گاهی بر سر بالین شود پیدا
2 به گوش منصفان کافی بود صاحب طبیعت را اگر در صد غزل یک مصرع رنگین شود پیدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به