ای عمر گرانمایه و ای جان گرامی از جامی غزل 1013

ای عمر گرانمایه و ای جان گرامی

1 ای عمر گرانمایه و ای جان گرامی جانم به فدایت ز کجایی و چه نامی

2 کردیم دل و دیده مقام تو ولی نیست معلوم که با خسته دلان در چه مقامی

3 دمساز سگان در خود صد رهم افزون دیدی و نگفتی که ازین خیل کدامی

4 بر روی زمین حیف بود آن کف پا حیف بر دیده من نه قدم آن دم که خرامی

5 غم نیست اگر ماه ملک نیمه نمانده ست رخساره برافروز که ما را تو تمامی

6 زاهد نشد آگاه ز اسرار خرابات ادراک وقایع نکند مردم عامی

7 هرگز نکند آرزوی خلعت شاهی جامی که رسید از تو به تشریف غلامی

عکس نوشته
کامنت
comment