- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرغان اولی اجنحه، کاندر طیرانند از حسرت مرغان قفس بیخبرانند
2 در حیرتم از دردکشان کز همه عالم دارند خبر، گر چه ز خود بیخبرانند
3 جز من، دگران را مکن از جور خود آگاه آنانکه ندارند غم جان، دگرانند!
4 ای خضر ره عشق، غم ما مخور، اما این تازه ز ره گمشدگان، نوسفرانند
5 در بزم وصال تو، بخود میطپدم دل؛ از رشک دو چشمم، که برویت نگرانند
6 از باغ چه گل رفته که گلها همه آذر خونین مژه خونین دل و خونین جگرانند؟!