-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کهنه سفال میکده کآئینه صفاست این پر می صاف اگر شود جام جهان نماست این
2 جام جم است اگر بود و آئینه سکندری این چو بجای هر دو شد بین شرف کجاست این
3 من به فراق جان دهم او به وصال خلق جان در ره عشق این چنین ظلم کجا رواست این
4 وصل نداشت مغتنم دل به فراق اسیر شد هر که نگفت شکر آن عاقبتش سزاست این
5 من به بلای مهر او خاک ولیک هر دم او گشته بلای دیگری وه چه عجب بلاست این
6 جان به بهای بوسه ای برد چو خواستم بگفت روزی ادا بخواهمش کرد عجب اداست این
7 فانی اگر قدم زند شیخ مرو به ناز عجب صومعه ای ریا مدان بادیه فناست این