سالخورده پیر از عطار نیشابوری مصیبت نامه 13

عطار نیشابوری

آثار عطار نیشابوری

عطار نیشابوری

سالخورده پیر زالی تنگدست

1 سالخورده پیر زالی تنگدست کرده بودی پیش گورستان نشست

2 سال و ماهش خرقهٔ در پیش بود صد هزاران بخیه بر وی بیش بود

3 هر دمش چون مردهٔ در میرسید او بهر یک بخیهٔ بر میکشید

4 گر شدی یک مرده گر ده آشکار او بهر یک بخیهٔ بردی بکار

5 چون همی افتاد مرگی هر زمان خرقه شد در بخیه صد پاره نهان

6 عاقبت روزی بسی مرگ اوفتاد پیره زن را کار از برگ اوفتاد

7 مرده آوردند بسیارش به پیش در غلط افتاد زن در کار خویش

8 گشت عاجز برد در فریاد دست رشته را گسست و سوزن راشکست

9 گفت نیست این کار کار چون منی تا کیم از رشتهٔ و سوزنی

10 نیزم از سوزن نباید دوختن خرقه بر آتش بخواهم سوختن

11 این چنین کاری که هر ساعت مراست کی شود از سوزن و از رشته راست

12 چون فلک میبایدم سرگشتهٔ کاین نه کار سوزنست و رشتهٔ

13 چون تو دایم ماندهٔ بی عقل و هوش در نیاری این سخن هرگز بگوش

14 زانک اگر تو بشنوی زین یک سخن در بر تو پیرهن گردد کفن

عکس نوشته
کامنت
comment