1 ای عجب ناچخ دو مهره او بوالعجب شد به کینه دشمن
2 مهره بارد به رزمگاه آری مهره پشت و مهره گردن
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 پسر محتاج ای من شده محتاج به تو از پی آنکه همه خلق به تو محتاجست
2 مردمی کن برسان خدمت من چون برسی به بزرگی که کفش بحر عطا امواجست
1 شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
2 چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم که نیست یک شب جان مرا امید بقا
1 خردم نمود گردش چرخ چو آسیا واکنون به خون دیده به سر شد همی مرا
2 از درد و رنج فرقت جانان شدم چنانک باد هوا نیم من و شد باد من هوا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به