-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه از آن روزی که چون یوسف نگاری داشتم در نظرهای عزیزان اعتباری داشتم
2 یاد ایامی که در این کلفت آباد جهان همچو مینا و صراحی غمگساری داشتم
3 وای از آن روزی که پایم می فشرد انگور را در خرابات مغان دست به کاری داشتم
4 سوخت دل یکباره ور نی از گل روی کسی پیشتر در سینه من هم خارخاری داشتم
5 باد دستی های من یکبارگی افشاند و رفت در دل و در سینه هر گرد و غباری داشتم
6 بسکه در غربت ز تنهایی صفاها کرده ام نیست در خاطر که من یار و دیاری داشتم
7 چشم گردونم به خاک افکند ورنه بیش از این سینه ای چون ابر و چشم اشکباری داشتم
8 آمدم تا وادی خود دشمنان ره یافتند وای چون من بیخودی بر خود حصاری داشتم
9 پاسبان بودم سعیدا با سگان کوی یار ای خوش آن روزی که آن جا اقتداری داشتم