-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شمر دون بهر خدا ثوابی تر کن لب خشکم ز جرعه آبی
2 بر کودکانم در حرم بده گوش کز تشنگی دارند اضطرابی
3 ای شمر باشد وقت امتحانت آل نبی گردده میهمانت
4 ترسم زنند آتش به خانمانت گر بر کشند آه از دل کبابی
5 ای بیادب سبط پیمبر تو لب تشنه مانده زیر خنجر تو
6 زاری کنم هر چند در پر تو بر من نمیگویی چرا جوابی
7 ای بیخبر کن یاد از قیامت ترسم کشی از کار خود ندامت
8 کردی هدف بر ناوک ملامت تا چند غافل از صف حسابی
9 آمد بهار را ز پی خزانی رفت از کفم چو اکبرم جوانی
10 نه بر دل غمگین بود توانی نی بر تن افسرده مانده تابی
11 دیگر به جایی دسترس ندارم جز قطره آبی هوس ندارم
12 در این زمین کاری به کس ندارم داری چرا در کشتنم شتابی
13 ابن سینه کز بهر تو جایگاه است صندوق علم حضرت اله است
14 ای سنگدل تا کی دلت سیاه است بیدار شو ظالم اگر بخوابی
15 ای گمره دور از ره هدایت بنما من مظلوم را حمایت
16 از حق پیغمبر نما رعایت گر خضم اولاد ابوترابی
17 (صامت) چنین کامشب ز کثرت غم بر پا نمودی دستگاه ماتم
18 روز جز با دوستان همدم آسود و وارسته از عذابی