ای آهوی تتاری نافه از آشفتهٔ شیرازی غزل 1181

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ای آهوی تتاری نافه اگر نداری

1 ای آهوی تتاری نافه اگر نداری زآن مو چرا نگیری زآن بو چرا نیاری

2 از آب چشم عشاق رو وام کن دو قطره ای ابر نوبهاری باران اگر نداری

3 از خارخار عشقت در دل اگر اثر هست در روز تیرباران شاید که سر نخاری

4 محصولت ار بباید تخم عمل بیفشان فردا شوی پشیمان امروز اگر نکاری

5 از سوختن عجب نیست نه پرده فلک را آهی اگر سحرگه از سوز دل برآری

6 ما کشته تخم امید در رهگذار باران تو ابر نوبهاری بر ما چرا نباری

7 آشفته عاشقانت از خود نمیشمارند چون ابر اگر نباری یا همچو نی نزاری

8 مطرب چو هست روحت ساقی چو هست راحت حسنی چرا نسازی جامی چرا نیاری

9 دریوزه بایدت کردت از همرهان در این ره از حب آل حیدر گر توشه برنداری

عکس نوشته
کامنت
comment