- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عجب مکن گرت آن ترک سیمتن بکشد بلی نسیم سحر شمع انجمن بکشد
2 چه باک دارد اگر صدهزار خون بخورد بر او چه جرم اگر صدهزار تن بکشد
3 حذر ز مار دو گیسو و لعل ضحاکش که دل ز خندهٔ شیرین آن دهن بکشد
4 زهی حریف که ماتم به بازی عشقش که هم ببردنم او هم به باختن بکشد
5 شکر ز بوسه شیرین به کام خسرو رفت به خندهام لبت ای شوخ بیسخن بکشد
6 به غیر زلف تو کآمد کمند گردن بت شنیدهای به چلیپا بتی وثن بکشد
7 چه مذهبش بود آن تُرک مست خونآشام که شیخ و برهمن از قهر مرد و زن بکشد
8 به پاکدامنی او دو عالمند گواه اگر به هر نفسی او دوصد چو من بکشد
9 به بزم شمع من آشفته گر برافروزد سزد ز غیرت اگر شمع خویشتن بکشد