-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش
2 رفتم و گریه کنان روز وداعش دیدم ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش
3 دیر می آید و جان منتظر مقدم اوست مردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش
4 می پرد مرغ هوا جانب او فارغ بال کاش می بود من دلشده را بال و پرش!
5 گر چه امروز مرا کشت و نیامد بسرم کاش فردا بسر خاک من افتد گذرش!
6 در فراقت ز هلالی اثری بیش نماند زود باشد که بیایی و نیابی اثرش