آه و صد آه! که آن مه ز سفر از هلالی جغتایی غزل 126

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد

1 آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد شمع خورشید جمالش بنظر دیر آمد

2 گفت: سوی تو بقاصد بفرستم خبری وه! که قاصد نفرستاد و خبر دیر آمد

3 تو مدد گار شو، ای خضر، که آن آب حیات سوی این سوخته تشنه جگر دیر آمد

4 نوبهار چمن عیش بدل شد بخزان زانکه آن شاخ گل تازه و تر دیر آمد

5 مردم از شوق هم آغوشی آن سرو، دریغ! کان نهال چمن حسن ببر دیر آمد

6 ای فلک، پرتو خورشید جهانتاب کجاست؟ کامشب از غصه بمردیم و سحر دیر آمد

7 یار تا رفت، هلالی، من ازین غم مردم که: چرا عمر من خسته بسر دیر آمد؟

عکس نوشته
کامنت
comment