- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه و صد آه! که آن مه ز سفر دیر آمد شمع خورشید جمالش بنظر دیر آمد
2 گفت: سوی تو بقاصد بفرستم خبری وه! که قاصد نفرستاد و خبر دیر آمد
3 تو مدد گار شو، ای خضر، که آن آب حیات سوی این سوخته تشنه جگر دیر آمد
4 نوبهار چمن عیش بدل شد بخزان زانکه آن شاخ گل تازه و تر دیر آمد
5 مردم از شوق هم آغوشی آن سرو، دریغ! کان نهال چمن حسن ببر دیر آمد
6 ای فلک، پرتو خورشید جهانتاب کجاست؟ کامشب از غصه بمردیم و سحر دیر آمد
7 یار تا رفت، هلالی، من ازین غم مردم که: چرا عمر من خسته بسر دیر آمد؟