- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آه و صد آه از جفای چرخ بی سامان ما دل پر از دردست از او، او کی کند درمان ما
2 ای نسیم صبحدم این بوی جان پرور بگو از کجا آورده ای در کلبه ی احزان ما
3 از جفای چرخ جانم از جهان بیزار بود با تن آوردی به بوی نامه ی او جان ما
4 با نگار شوخ بد عهدم بگویی زینهار رحمتی کن رحمتی بر دیده ی گریان ما
5 هم ز روی لطف جانا یاد ما کن یک زمان چون ز یادت نیست خالی سینه ی بریان ما
6 چون خضر من بار دیگر زندگی گیرم ز سر گر به دست جانم افتد چشمه ی حیوان ما
7 گر سکندر جان بداد و چشمه ی حیوان نیافت نوش لعل جان فزایش هست باری جان ما
8 ای مسلمانان ز دست دل به جان آمد جهان چاره ی او می ندانم، نیست در فرمان ما
9 من طمع در عشق تو از جان و دل ببریده ام سر به پایت افکنم کز دست شد سامان ما
10 سرو جان ما تویی اندر سرابستان خرام تا بیاساید ز شوق قامت تو جان ما