1 مسلمست که گنجشک نیست چون شهباز ولی علاج ندارد ز پر زدن گنجشگ
2 تفاوتی که بود مشک و پشک را با هم معینست ولیکن گزیر نیست ز پشگ
3 زرشگ اگرچه نباشد چو دانهٔ یاقوت ولی هم از پی بیمار نافعست زرشگ
1 ای صفاهان مژده کاینک شاه دوران می رسد جسم بیجان ترا از نو به تن جان میرسد
2 غصه را بدرود کنکاید مسرت این زمان درد را پیغام ده کاین لحظه درمان میرسد
1 ساقی بده رطل گران زان می که دهقان پرورد انده برد غم بشکرد شادی دهد جان پرورد
2 در خم دل پیر مغان در جام مهر زر فشان در دست ساقی قوتجان رخسار جانان پرورد
1 دلی که هر چه کند بر مراد یار کند نخست ترک مراد خود اختیارکند
2 گرچه ترک مراد خود اختیاری نیست که عاشق آنچه نماید به اضطرارکند