ای عشق پروریده از حکیم نزاری قهستانی غزل 984

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ای عشق پروریده تو را درکنارِ حسن

1 ای عشق پروریده تو را درکنارِ حسن وی رسته سر و قدِّ تو بر جویبارِ حسن

2 ملکِ جمال بر تو مقرّر شود به حکم گرپایْ مردِ لطف کنی دستْیارِ حسن

3 هم عاقبت وصال میّسر شود که شد زان پس که حزن داشت به وصل انتظارِ حسن

4 با ما به حسنِ عهد وفا کن که روزگار تا بنگری خراب کند روزِگار حسن

5 با تشنگان سوخته‌ی خود به شربتی گو تا مضایقت نکند آبْ‌دارِ حسن

6 احسان کنند تا نشود حسن منقطع کاحسان بود به وجهِ حَسَن یادگارِ حسن

7 مانع مشو نزاری شاهد پرست را کو را قرار نیست مگر در جوار حسن

8 بر طرفِ گل‌سِتان جهان تا بود گلی مشنو که از سرش برود خار خارِ حسن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر