- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که جزیاد مخلوق تو نخورد لاله چون جام پر شراب کند
2 ابر سرمایۀ گهرباری از سر کلکت اکتساب کند
3 آتش خاطرت چو شعله زند زهرۀ روزگار آب کند
4 چون سخن رانم از کله داریت نرگس از شرم قصد خواب کند
5 جز خداوند خواجه ننویسد گر عطارد ترا خطاب کند
6 آفتاب از حیای تو هردم زابر برروی خود نقاب کند
7 هرکه از خدمت تو دوری جست هم فراق توش عذاب کند
8 نه ز تقصیر باشد از خادم کمترک عزم این جناب کند
9 حاش لله که خاطر اشرف با من از بهر آن عتاب کند
10 آفتابی تو و درین موسم پشت هرکس برآفتاب کگند