1 ای چرخ نفور از جفای تو نفیر وی بخت جوان فغان از این عالم پیر
2 ای عمر گریزان ز توام نیست گزیر وی دست اجل ز دست غم دستم گیر
1 نگارا بر سر عهد و وفا باش در آیین نکوعهدی چو ما باش
2 چنانک از ما جدایی ماهرویا زهرچ آن جز وفا باید جدا باش
1 حسن تو بر ماه لشکر میکشد عشق تو بر عقل خنجر میکشد
2 خدمتش بر دست میگیرد فلک هر کرا دست غمت برمیکشد
1 تا رنگ مهر از رخ روشن گرفتهام بیرنگ او ببین که چه شیون گرفتهام
2 دریای من غذای دل تنگ من شدست دریای کشتیی که به سوزن گرفتهام