1 ای سپهر بیحفاظ دون نواز صرفه میکن گاهگاهی در صروف
2 کارهائی کز تو میآید برون اهل دانش را نمیباشد وقوف
3 تربیتها میکنی نا اهل را چشم شهبازی همیداری ز کوف
4 سگ نخواهد کرد شیری در شکار گر کنی ز اطلس جل او را یا ز صوف
5 از تو گر یابند زخم اهل هنر عیب نبود ماه تابان را خسوف
6 گر تو با ابن یمین باشی بکین ز آن چه باک او را چو هست ایزد رئوف
دیدگاهها **