🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی

سید حسن غزنوی
سید حسن غزنوی

ای بی خبر ز نیک و بد گشت از سید حسن غزنوی قصیده 39

قصیده 39 ام از 436 قصاید

ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27

1 ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار از خوب غفلت آخر یک راه سر بر آر

2 در عالم فنائی دل در بقا منه در کلبه عنائی رامش طمع مدار

3 در ساحل رحیلی برگ سفر بساز در منزل بسیجی تخم امل مکار

4 زین بی وفا جهان مطلب راحتی که هست شهدش قرین زهر و گلش همنشین خار

5 هر گه که شادمانه شوی از وفاق او آن لحظه خویشتن ز نفاقش نگاه دار

6 گر صد هزار سربودت همچو بید بن ور صد هزار دل بودت همچو کو کنار

7 پی گردد آن همه سر همچون سر قلم خون گردد آن همه دل همچون دل انار

8 چندین چه سرکشی است بدین عقل مختلط چندین چه خوشدلی است بدین روح مستعار

9 پایت ز زر چو قارون در گل شده است زانک بر نقره خنک چرخ چو عیسی نه ای سوار

10 دیوار دین دو رویه میندای بیش ازین دل را بدلستان ده گل را بگل گذار

11 بلبل نه ای منال در این آبگون قفس مجرم نه ای مباش در این شیشه گون حصار

12 زین دیو خانه چون شرف الملک در گذر تا جان خود فرشته کند بر سرت نثار

13 خورشید خاندان شرف ملک بوعلی آن همچو بحر قادر و چون چرخ کامکار

14 آن مایه تواضع و آن دایه کرم آن صورت لطافت و آن مفخر تبار

15 زنهاریان اگر چه بسی داشت زیر پر هم جان نبرد زین فلک زینهار خوار

16 ای دوده بتول بگریید های های وی عترت رسول بنالید زار زار

17 خورشید بختتان ز قضا گشت منکسف گردون جاهتان ز امل ماند در غبار

18 ای دل ز صبر بکسل وی عقل نیست شو وی جان ز تن برون شو وی دیده خون ببار

19 ای بی وفا زمانه چه خواهی دگر مکن وی تندرو سپهر چه داری دگر بیار

20 والله که ماتم شرف الملک بوعلی ازماتم حسین علی هست یادگار

21 آب ار ز سنگ یابد همواره رهگذر گل گرز چوب گردد پیوسته آشکار

22 آب حیات شرع و گل بوستان ملک در سنگ و چوب چونکه نهان شده به نوبهار

23 خود در کنار خاک چگونه است حال تو ای سعد آسمانت بپرورده در کنار

24 حقا کز آب دیده خویشت بشستمی گر خون دل نبودی با آب دیده یار

25 والله که در میان دلت جای کردمی گر دل نبودی از غم هجر تو بیقرار

26 دردا و حسرتا که جگر گوشگان تو هستند سوخته دل ازاین چرخ خام کار

27 خشنود باد جانت که از تو بذات خود بودست و هست و باشد خشنود کردگار

سید حسن غزنوی از شاعران بزرگ قرن 6 هجری می باشد و سبک شعری ایشان عراقی است.
اثر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار قصیده 39 ام از 436 قصاید در دیوان اشعار سید حسن غزنوی می باشد
شعر قالب : قصیده سبک : عراقی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار

شاعر شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار چه کسی است ؟

شاعر شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار سید حسن غزنوی می باشد.

شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار چیست ؟

قالب شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار قصیده است

سبک شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار چیست ؟

سبک شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار سبک عراقی است

مضمون اصلی شعر ای بی خبر ز نیک و بد گشت روزگار چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
سید حسن غزنوی

ای بی خبر ز نیک و بد گشت از سید حسن غزنوی قصیده 39

قصیده 39 ام از 436 قصاید
بنر