-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای دو چشم اجل به تو نگران چند خندی زگریه دگران
2 لقب تو چه سود صدر اجل چون اجل هست سوی تو نگران
3 اجل از تو کران نخواهد کرد گر بگیری جهان کران به کران
4 چند نازی که معتبر شده ام بنخواهند مرد معتبران
5 از پی دفع مرگ و حفظ حیات حیله ها ساختند حلیه گران
6 به هنر قصد مرگ دفع نشد تا بمردند همچو بی هنران
7 بینم از بهر مال عاریتی پدران اوفتاده در پسران
8 بی خطر نعمتی بود که رسد پسران را ز مردن پدران
9 هر چه بر وی نشست نام فنا بی خطر گشت نزد با خطران
10 مال و ملکی که بر گذر باشد نکند عاقل اعتماد بر آن
11 گر همی ملک بی گذر طلبی دل منه بر زمانه گذران
12 از پی این جهان بی سر و بن چون همی سر فدا کنند سران
13 آخر از کارها خبر یابند روزی این غافلان بی خبران
14 وقت مردن ضعیف دل گردند این قوی گردنان بی جگران
15 کار و کردار ما همی شمرند این رقیبان نیک و بد شمران
16 همه غمها سبک شود بر دل گر ترازو بود به حشر گران