- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای فروغ ماه از شمع شبستان شما چشمهٔ خور جرعهای در بزم مستان شما
2 عشق دارد صیدگاهی نغز و دلکش کاندر آن صید شیران میکند آهوی چشمان شما
3 زلف مشکین خم به خم بر طرف رو چوگانصفت ای دل عشاق مسکین گوی چوگان شما
4 عقل از راهی برفت و صبر در کنجی نشست آری آری عشق باشد مرد میدان شما
5 خیل کفر و جیش اسلام آشتی جستند و باز صف به خون عاشقان بستست مژگان شما
6 روزگار آشفتگی از سر نهادستی دگر تا چه بر سر دارد این زلف پریشان شما
7 فتنه از ملک شهنشه رخت بیرون میبرد پس چه خواهد کرد ازین پس چشم فتان شما
8 از اجل چندان امان خواهد که برگیرد نشاط بهر رضوان تحفهای از خار بُستان شما