- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا شاد کن آخر گهی دلهای غم پرورده را
2 گر به گورستان مشتاقان سواره بگذری جان دمد در تن صدای سم اسبت مرده را
3 جان به لب آوردیم لب بر لبم نه یک نفس تا به تو بسپارم این جان به لب آورده را
4 گر به خون غلطم چه باک او را که طفل خوردسال رقص داند اضطراب مرغ بسمل کرده را
5 شربت هجران چشیدم فکر جان کندن چه سود چون امید زیست باشد زهر قاتل خورده را
6 بی طلب نتوان وصالت یافت آری کی دهد دولت حج دست جز رنج بیابان برده را
7 نیست وقت توبه جامی خیز تا بر یاد دوست جام می گیریم رغم زاهد افسرده را