جامی

جامی

جامی
جامی

ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده از جامی غزل 46

غزل 46 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا

1 ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا شاد کن آخر گهی دلهای غم پرورده را

2 گر به گورستان مشتاقان سواره بگذری جان دمد در تن صدای سم اسبت مرده را

3 جان به لب آوردیم لب بر لبم نه یک نفس تا به تو بسپارم این جان به لب آورده را

4 گر به خون غلطم چه باک او را که طفل خوردسال رقص داند اضطراب مرغ بسمل کرده را

5 شربت هجران چشیدم فکر جان کندن چه سود چون امید زیست باشد زهر قاتل خورده را

6 بی طلب نتوان وصالت یافت آری کی دهد دولت حج دست جز رنج بیابان برده را

7 نیست وقت توبه جامی خیز تا بر یاد دوست جام می گیریم رغم زاهد افسرده را

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا

شاعر شعر ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا چه کسی است ؟

شاعر شعر ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا جامی می باشد.

شعر ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا چیست ؟

قالب شعر ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا غزل است

مضمون اصلی شعر ای مه خرگه نشین از رخ برافکن پرده ا چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر