1 ای شاه ولایت دو عالم مددی بر عجز و پریشانی حالم مددی
2 ای شیر خدا زود به فریادم رس جز حضرت تو پیش که نالم مددی
1 تا درد رسید چشم خونخوار ترا خواهم که کشد جان من آزار ترا
2 یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز دردی نرسد نرگس بیمار ترا
1 از جملهٔ دردهای بی درمانم وز جملهٔ سوز داغ بی پایانم
2 سوزندهتر آنست که چون مردم چشم در چشم منی و دیدنت نتوانم
1 عشق آمد و خاک محنتم بر سر ریخت زان برق بلا به خرمنم اخگر ریخت
2 خون در دل و ریشهٔ تنم سوخت چنان کز دیده بجای اشک خاکستر ریخت
1 ای دلبر ما مباش بی دل بر ما یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
2 نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما یا دل بر ما فرست یا دلبر ما
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به