- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای به خود خوانده ورع وزران را رغم بر حرص و طمع لرزان را
2 دید غیر تو حرام است حرام ورع از ترک حرام است تمام
3 نیست اهل ورع آن مانده ز راه کش به غیر تو کند دیده نگاه
4 هر که از غیر تو شد بیگانه ورع اینست و دگر افسانه
5 هر درختی که نه بارش ورع است رسته از دانه حرص و طمع است
6 میوه ور کن ز ورع جامی را ببر از میوه وی خامی را
7 غره دولت او سلخ مکن طعم آن میوه بر او تلخ مکن
8 بر وی آن میوه چنان شیرین دار که شود در دو جهان شیرین کار
9 از دلش رغبت دنیا کم کن زان اساس ورعش محکم کن
10 سازش از مال جهان مایل زهد تاکشد رخت به سر منزل زهد