ای فتنه چشم سیهت راهزن از آشفتهٔ شیرازی غزل 101

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب

1 ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب وی روی تو گلزار جهان را گل شاداب

2 من شب همه شب از غم دیدار توبیدار چشمان تو سرمست و تو دایم بشکر خواب

3 ای آنکه تو را منظر چشمم شده منزل هشدار که این خانه بود در ره سیلاب

4 مژگان من آن قصه خونین درون را بر چهره من نقش همیکرد زخوناب

5 بر آتش سودای تو دل صبر ندارد بر نار کجا صبر کند قطره سیماب

6 وقتست که تا سر بنهم بر سر طوفان کاندر سر این ورطه صبرم شده نایاب

7 با مدعی وصل مخوان قصه هجران آسوده بساحل نشناسد غم گرداب

8 سودای تو بس نیست همینم کشد آخر کت وقف رقیبان شده آن لعل چو عناب

9 آشفته حدیث تو بایجاز نگنجد کز رشته آنزلف رسا می کشد اطناب

10 زلفت که کمند شد حبل الله مطلق شاهنشه آفاق علی فاتح ابواب

عکس نوشته
کامنت
comment