ای پای دل ز زلفت در عنبرین سلاسل از جامی غزل 219

ای پای دل ز زلفت در عنبرین سلاسل

1 ای پای دل ز زلفت در عنبرین سلاسل زین عنبرین سلاسل مشکل خلاصی دل

2 آرد به هوش زنجیر آن را که گشت مجنون زنجیر تو ربوده هوش هزار عاقل

3 هرگز نشد خیالت دور از مقابل جان ما را خیالت آری با جان بود مقابل

4 گلها به وصف رویت رنگین رسایل آمد کرده صبا تک و پو در نشر آن رسایل

5 دل ماند و آن زنخدان گرچه برآمدش جان هاروت را چه امکان رستن از چاه بابل

6 حادی ز آب چشمم گل شد همه بیابان بهر خدا که طی کن ذکر حبیب و منزل

7 در نظم و نثر جامی وصف تو گوید و بس لله خیر ناظم لله در قائل

عکس نوشته
کامنت
comment