1 ای بر سر سروران یگانه بحر کرم تو بی‌کرانه

2 سیمرغ جلالت تو کرده بر قبهٔ عرش آشیانه

3 می‌گیر جهان به روی خنجر می‌بخش به پشت تازیانه

4 گر قصهٔ بنده را کنی گوش آن سود ترا بود زیان نه

5 در خانه نشسته بود داعی مخمور ز بادهٔ شبانه

6 در کنج خزیده چون کشیشی آتشکده کرده تاب‌خانه

7 وز بهر شراب لعل در پیش سیب و به و نقل خسروانه

8 وز بهر کباب کرده بر سیخ کبک و بط و تیهو و سمانه

9 ساقی و شراب و شاهد خوب شمعی دو نهاده در میانه

10 زین جمله که گفته‌ام ندارم جز سبلت و ریش ابلهانه

11 از میر شراب و شاهد و شمع دریوزه کنم بدین بهانه

12 اسباب معاشرت مهیا از لوح کمانچه و چغانه

13 طنبور و کتاب و نرد و شطرنج چنگ و دف و نای و شاخ و شانه

14 بنهاد به پیش انوری را گنجشک و کبوتر کلانه