- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای در لبت خلاصه ی اعجازِ عیسوی حیران ز نقشِ رویِ تو تمثالِ مانوی
2 بی مثلت آفرید خدا کز نوادرست با صورتِ نکو حرکت هایِ معنوی
3 از خانقه کشد به خرابات رختِ انس گر بگذرد خیالِ تو بر چشمِ منزوی
4 صورت پرست را به سرِ غمزه گو بیا تا رشکِ آفتاب ببینی و بگروی
5 ماهی به روی و سرو به بالا و طرفه آنک دل می بری ز مردم و آزاد می روی
6 گه دست در خضابی و گه روی در نگار در خونِ دوستان به همه رنگ می شوی
7 زور و زرم نماند چه تدبیر بعد ازین گر زاریِ نزاری بی چاره نشنوی