ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی از جامی غزل 492

ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی

1 ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی عیش تمام ما را بس زان دو جام نیمی

2 روشن جبین توست این یا خود طلوع کرده از مطلع سعادت ماه تمام نیمی

3 گفتم ز ذکر نامت یابم ز خود رهایی از خود تمام رستم ناگفته نام نیمی

4 تا ماه عید باشد شبهای عاشقان را بنمای زان دو ابرو هر وقت شام نیمی

5 از سوز سینه پختم دیگ امید لیکن از سردی رقیبان مانده ست خام نیمی

6 زین نیم جان که دارم دشوار زنده مانم پیش آر لب کزو هم گیرم به وام نیمی

7 نبود ز هر لب تو یک بوسه حد جامی یک بوسه بس ز هر دو از هر کدام نیمی

عکس نوشته
کامنت
comment