- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای از دو جام لعلت ما را تمام نیمی عیش تمام ما را بس زان دو جام نیمی
2 روشن جبین توست این یا خود طلوع کرده از مطلع سعادت ماه تمام نیمی
3 گفتم ز ذکر نامت یابم ز خود رهایی از خود تمام رستم ناگفته نام نیمی
4 تا ماه عید باشد شبهای عاشقان را بنمای زان دو ابرو هر وقت شام نیمی
5 از سوز سینه پختم دیگ امید لیکن از سردی رقیبان مانده ست خام نیمی
6 زین نیم جان که دارم دشوار زنده مانم پیش آر لب کزو هم گیرم به وام نیمی
7 نبود ز هر لب تو یک بوسه حد جامی یک بوسه بس ز هر دو از هر کدام نیمی