-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای سرشک من ز لعلت با می گلگون یکی شد می گلگون مرا دور از لبت با خون یکی
2 می دهد خطت فسون بهر فریب عقل و هوش هست با خط لعل میگونت درین افسون یکی
3 جای کن در چشم و دل کز لعل و در آراستم در درون از بهر تو یک خانه، در بیرون یکی
4 نیش لیلی خورد، خون از دست مجنون چون چکید گر نه لیلی در محبت بود با مجنون یکی
5 مردمان ز آب دو چشمم جز به کشتی نگذرند شاهد این حال بس دجله یکی جیحون یکی
6 نامه مجنون و من ز آب دو دیده شد سفید ور نبودی روز محشر هر دو را مضمون یکی
7 کی کند در گوش نظم جامی آن سلطان حسن گر چه آمد در لطافت با در مکنون یکی