ای ماه نوت تراشه سم از جامی دیوان اشعار 9

ای ماه نوت تراشه سم

1 ای ماه نوت تراشه سم بر سنبله داسه بسته از دم

2 بر سم تو آن نه نعل و میخ است شد پی سپرت هلال وانجم

3 با پویه تو چو گوی کرده چوگانی چرخ دست و پاگم

4 در پیکر تو ز بس فراست شکل فرسی لباس مردم

5 تا ساخت قضا قضیم توجو سینه ز حسد شکافت گندم

6 هرجا گه تک فتد نگاهت گام تو کند برآن تقدم

7 پیچیده سهیل تو در افلاک چون صوت ترانه گوی درخم

8 گر واهمه ضرب تازیانه برتو کند از قفا توهم

9 سم ناشده تر جهی ز هر جوی ور خود باشد به عرض قلزم

10 تو گام زنان به راه و دایم می آید ازین بلند طارم

11 مشتق ز دوام راکبت را چون کوس سحر دعای دم دم

12 یعنی شه غازی آن که دارد بر ملک و ملک ره تحکم

13 هر صبح ز کوس شاه جامی قانون دعا کند تعلم

14 مقبول طبیعتش نیفتد الابه همین دعا ترنم

عکس نوشته
کامنت
comment