جامی

جامی

جامی
جامی

ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت از جامی غزل 109

غزل 109 ام از 3391 واسطة العقد - غزلیات

ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت

1 ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت ندهم به همه ساده رخان یک سر مویت

2 از مشک کشم درد سر این بس که دهد باد بویی به مشامم ز خط غالیه بویت

3 هرگز ز تماشای تو خرسند نگشتم بنشین که زمانی نگرم سیر به رویت

4 خوش آنکه نشینم به تو تنها ز رقیبان تو حال بدم بینی من روی نکویت

5 خونین کفنان بس که به دل داغ تو خیزند در حشر شود لاله ستانی سر کویت

6 گر زانکه بجویی دل ما را نه غریب است هر چند که آزار غریبان شده خویت

7 شد هر شکن زلف تو قلاب محبت چون خاطر جامی نکند میل به سویت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت

شاعر شعر ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت چه کسی است ؟

شاعر شعر ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت جامی می باشد.

شعر ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت چیست ؟

قالب شعر ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت غزل است

مضمون اصلی شعر ای سنبل مشکین زده سر از گل رویت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.