-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای لعبت و بت و صنم و حور و شاه من وی سوسن و گل و سمن و مهر و ماه من
2 ای جان دل عزیزتر از هر دویی و هست ایزد بر این که دعوی کردم گواه من
3 ای دوست بی گناه مرا متهم کنی جز دوستی خویش چه دانی گناه من
4 گفتی چرا گرفتی جعد دراز من وآن گه چرا کشیدی زلف دو تاه من
5 ای مهر و ماه چند کشم در غم تو آه ترسم که مهر و ماه بسوزد ز آه من
6 ما هر دو پادشاهیم ار نیک بنگریم من پادشاه گیتی تو پادشاه من
7 سلطان ابوالملوک ملک ارسلان منم کامروز عدل و مردی و رأیست راه من
8 پر کلاه من که برون آید از حجاب نجم پرن بسوزد پر کلاه من
9 آباد شد زمانه ز جاه من و که دید اندر زمانه هرگز جاهی چو جاه من
10 باک از سپاه دشمن کی باشدم چو هست گردون و مهر و ماه و ستاره سپاه من
11 افکنده گشته دشمن و افتاده دوست مست در رزمگاه من بود و بزمگاه من
12 حق دستیار من شد و من دستیار عدل من در پناه ایزد و دین در پناه من
13 من شادمان ز بخت و ز من ملک شادمان من نیکخواه خلق و فلک نیکخواه من