1 ای خطِّ لب یار، نمایان شده باشی خضر رَهِ سرچشمه ی حیوان شده باشی
2 پر می زند از شوق، تذرو مژه ی او در دیده ی هرکس که خرامان شده باشی
3 تنها، نه همین آینه حیران تو باشد دانم که تو هم زآینه حیران شده باشی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 چشمم گشوده است در فیض نوبهار از داغ، ریخته ست دلم طرح لاله زار
2 منت خدای راکه به عون عنایتش منت پذیر نیستم از خلق روزگار
1 آلودهای به خون من جان نثار دست کارم تمام تا نکنی بر مدار دست
2 باید نوازشی دل بی طاقت مرا گاهی بکش به سلسلهٔ تابدار دست
1 وفاپیشگان، دوستداران خدا را بگویید آن یار دیر آشنا را
2 که بیگانگی تا کی و چند، ظالم؟ چه شد مهربانی، چه آمد وفا را؟
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **