- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خسروی که فتنه نشان آب تیغ تو روی زمانه را ز غبار فتن بشست
2 بر طرف باغ کام لب جوی آرزو شادابتر ز بخت تو یک سرو بن نرست
3 خاصیتی که طبع مرا هست در وفا دلجویئی نمود که معهود عهد تست
4 در دفع فتنه ایکه قضا زان کرانه کرد حزم تو پیش رفت و میان را ببست چست
5 گر بسته بد دری به مواسات برگشاد گر خسته بد دلی به مراعات بازجست
6 صیت تو سایر است خصوص از مدیح من از مکه تا به خلخ و از مصر تا به بست
7 گر گشت تب معارض عرضت خدای داد توفیق خیر و بوی شفا ساعت نخست
8 نیرنگ نقش جود نباشد به تب تباه بنیاد ذات خیر نگردد به رنج سست
9 بدرود باد هر که نباشدت نیکخواه رنجور باد آنکه نخواهدت تن درست