1 ای بت به سر مسیح اگر ترسایی خواهم که به نزد ما تو بیترس آیی
2 گه چشم ترم به آستین خشک کنی گه بر لب خشک من لب تر سایی
1 چون اسب به میدان ضرب مینازی از طبع لطیف سحرها میسازی
2 فرزین و شه و پیاده فیل و رخ و اسب خوب و سره و طرفه و نوش میبازی
1 ترکم چو کمان کشید کردم نگهش دیدم مه و عقربی به زیر کلهش
2 مه بود رخش عقرب زلف سیهش وز عقرب در قوس همی رفت مهش
1 … …
2 … …