1 ای من ز پیت بخون بپرورده دو چشم وز موج سرشک بر سر آورده دو چشم
2 من کرده دو چشم چار در آرزویت تو از پی دیدنم یکی کرده دو چشم
1 مکن ای دوست اگر بتوان کرد هر چه از شور وز شر بتوان کرد
2 نه دل من که بیک غمزۀ تو عالمی زیر و زبر بتوان کرد
1 اکنون که ز خوشدلی در ایّام نماند یک همدم پخته جزمی خام نماند
2 دست طرب از ساغر می باز مگیر امروز که دستگیر جز جام نماند
1 دوش با من نگار من آن کرد که بصد سال عذر نتوان کرد
2 زلف بر بند خود بدستم داد حلّ آن مشکلاتم آسان کرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به