ای زغمت دل به جفا مبتلا از کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

کمال خجندی

ای زغمت دل به جفا مبتلا

1 ای زغمت دل به جفا مبتلا بی تو به صد گونه بلا مبتلا

2 ساکن کوی تو به چنگ رقیب چون به سگ خانه گدا مبتلا

3 همچو دل خون شده در دست تو با رخ و با آن کف پا مبتلا

4 با تو چه گویم که چه ها میکشد دایم از آن زلف دو تا مبتلا

5 غصه خط یا غم خالت خورم بین که شد این دل به چه ها مبتلا

6 کرد در آیینه نظر حسن تو دید به خود نیز ترا مبتلا

7 هجر بسر شد به نیاز کمال یافت رهایی به دعا مبتلا

عکس نوشته