1 ای دل به غم فراق دایم خونی وی جان بامید وصل جانان چونی
2 شوقت همه روزه بیشتر میگردد زان رو که بعشق هر زمان افزونی
1 نیست مردم هر کرا خلق بدست در حقیقت چون سباعست و ددست
2 صاحب خلق بد آمد همچو دیو دایماً با خلق در مکرست و ریو
1 ای حسن ترا عالم و آدم شده مجلا روی تو بذرات جهان کرده تجلی
2 هر لحظه کنی جلوه دیگر پی نظار زان جلوه یکی مؤمن و دیگر شده ترسا
1 از خدا تبلی السر ائر می شنو روز و شب جز در پی نیکی مرو
2 هر که نیکی می کند با خاص و عام اوست از قول نبی خیر الانام