ای دل سمندر ناشده بر از آشفتهٔ شیرازی غزل 942

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

ای دل سمندر ناشده بر آتش روشن مزن

1 ای دل سمندر ناشده بر آتش روشن مزن طلقی چو اهل شعبده‌ای مدعی بر تن مزن

2 این شر زسرت شد عیان خود بر شرابش بسته ای باده خوار دل سیه لاف از می روشن مزن

3 روشن مکن بزم رقیب ایشمع بزم عاشقان پروانه دیگر مسوز آتش بجان من مزن

4 زآن آتشین عارض مگو بر بند لب از گفتگو من آتشتی دارم نهان بر آتشم دامن مزن

5 ای سالک راه هدی مطلب مجو جز از خدا تا دوست داری دست رس هرگز در دشمن مزن

6 نه تیر آه خستگان دارد گذر از آسمان ایمدعی روهان هان تو لاف از جوشن مزن

7 موران دشت عشق را از حشمت جم باک نه در بارگاه کبریا گو دم زما و من مزن

8 نام علی بر بر زبان تا خصم تو آید بجان جز اسم اعظم ناوکی بر جان اهریمن مزن

9 آتش فشانی از دهن تا کی چو شمع انجمن آشفته آتش بیش از این بر جان مرد و زن مزن

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر