1 ای دل تَبَعِ دُنیی غدّار مشو همچون کرکس از پی مردار مشو
2 چون خلق جهان بدو گرفتار شدند تو گر مردی بدو گرفتار مشو
1 تا دل ز کمال تو نشان یافت جان عشق تو در میان جان یافت
2 پروانهٔ شمع عشق شد جان چون سوخته شد ز تو نشان یافت
1 در ره عشاق نام و ننگ نیست عاشقان را آشتی و جنگ نیست
2 عاشقی تردامنی گر تا ابد دامن معشوقت اندر چنگ نیست
1 هر که را ذرهای ازین سوز است دی و فرداش نقد امروز است
2 هست مرد حقیقت ابنالوقت لاجرم بر دو کون پیروز است
1 ترا در علم معنی راه دادند بدستت پنجهٔ الله دادند
2 ترا از شیر رحمت پروریدند براه چرخ قدرت آوریدند