ای کرده دل ز هر دو جهان از جهان ملک خاتون غزل 232

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

ای کرده دل ز هر دو جهان آرزوی دوست

1 ای کرده دل ز هر دو جهان آرزوی دوست ما را مراد دنیی و عقبی ست روی دوست

2 گر دیگران به وصل دلارام زنده اند دارم حیات هر دو جهان من به بوی دوست

3 حقّا که من به بوی سر زلف جان دهم گر آیدم به صبح نسیمی ز سوی دوست

4 دانی که در فراق رخ تو چگونه ام آشفته ام به روی دلارا چو موی دوست

5 چون بیش از این تحمّل دوری نکرد دل رفتم ز روی شوق زمانی به کوی دوست

6 تا دوست یک نظر به من مبتلا کند دزدیده بنگریم به روی نکوی دوست

7 روزی نظر نکرد به حال دلم ولی جانم به لب رسید مرا ز آرزوی دوست

عکس نوشته
کامنت
comment