- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خداوندی که پیش طبع فیاضت سحاب بیحیا شخصی بود گر دعوی رادی کند
2 مرکب عزمت به هر میدان که برخیزد ز جا گوی خاکی در رکابش جنبش بادی کند
3 همتت گر ملک باقی را نماید التفات هر گیاهی بعد ازین در باغ شمشادی کند
4 ور کنی هندوی کیوان را به دربانی قبول مقبل جاوید گردد زین فرج شادی کند
5 با حریف رای تو گردون همی ریزد به طرح مهره سیمین انجم و آن ز استادی کند
6 صاحبا داد سخن من دادهام در روزگار آسمان بر من نمیشاید که بیدادی کند
7 از برای بنده بنیادی نهادی سخت نیک زودتر ترسم که گردون سست بنیادی کند
8 گردن من بنده گر آزاد گردانی زدین تا بود از بندگیت بنده آزادی کند
9 جاودان پاینده بادی تا به یمن دولتت این خراب آباد دنیا جنت آبادی کند