- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خداوندی کز غایت احسان و سخا ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست
2 جود و بخل از کف تو هر دو مخنث شدهاند مگرش طبع سقنقور و دم کافورست
3 بنده را خدمت پیوستهٔ ده ساله مگیر کز قرابات نفور و ز وطن مهجورست
4 ده قصیده است و چهل قطعه همه مدحت تو که به اطراف جهان منتشر و مشهورست
5 با چنین سابقه کس را به چنین روز که دید کز غم راتبه روزش چو شب دیجورست
6 سعی کن سعی که در باب چنین خدمتگار سعی تو اندک و بسیار همه مشکورست
7 بر سرش سایه فکن هین که در افواه افتاد که ز تقصیر فلان کار فلان بینورست
8 اندرین شدت گرما که ز تاثیر تموز بانگ جزد از تف خورشید چو نفخ صورست