- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای خداوندی که پیش لطف خاک پای تو آب حیوان از وجود خویش بیزاری کند
2 پای باست زین اگر بر خنگ ایام افکند فتنه نتواند که در ظلمش ستمکاری کند
3 روی هر خاکی که از موزهت جمالی کسب کرد تاابد با زمزم و کوثر کله داری کند
4 موزهٔ خاص ترادستار کردم از شرف موزهٔ خاص ترا زیبد که دستاری کند
5 نام میمون تو تا بر ساق او بنوشتهاند ساف عرش از رشک آن دولت همی زاری کند
6 موزهای کز افسری بیش است در پایش کنم حاش لله بنده هرگز این سبکساری کند
7 آ سمان از بهر تاج خسرو سیارگان روزها شد تاهمی از من خریداری کند
8 هر کرا ای دست موزهاش از تفاخر دست داد برهمه عالم زبر دستی و جباری کند
9 شاد و دولت یار بادی تا به سعی آ فتاب در نما نفس نباتی را صبا یاری کند